وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی "دوستت دارم"
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات
زندگی را
تا مرز های دوزخ
می لغزاند!
دیگر ـ نازنین من ـ
چه جای اندوه
چه جای اگر
چه جای کاش
و من
ـ این حرف آخر نیست ـ
به ارتفاع ابدیت دوستت دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری صوفیانه
از گفتنش امتناع کنم.
"مصطفی مستور"
من از هراس
طوفان
زل می زنم به
میز
به زیر
سیگاری
به خودکاری
تا باد مرا
نبرد به آسمان.
لبخند که می
زنی
من
عین هالوها
زل می زنم به
دست هات
به ساعت مچی
طلایی ات
به آستین
پیراهنت
تا فرو نروم
در زمین.
دیشب مادرم
گفت
تو از دیروز
فرو رفته ای
در کلمه ای
انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها
"مصطفی مستور"
برگرفته از وبلاگ: ساده اما قشنگ