سه کبریت،
یک به یک در شب روشن شد
اولی برای دیدن تمامی صورت تو
دومی برای دیدن چشمانت
سومی برای دیدن لبانت
و بعد تاریکی غلیظ برای اینکه
به خاطر بسپارم همه را
زمانی که
تو را در میان بازوانم گرفته ام.
"ژاک پره ور"
ژاک پرور به همراه همسرش ژانین در تراس آپارتمانشان، سیته ورون، حدود 1960
Jacques Prévert & Janine
مرا نمیتوان شناخت
بهتر از آنکه تو شناختهای
چشمان تو
که ما هر دو،
در آنها به خواب فرو میرویم
به روشناییهای انسانی من
سرنوشتی زیباتر از شبهای جهان میبخشند
چشمان تو
که در آنها به سیر و سفر میپردازم
به جان جادهها
احساسی بیگانه از زمین میبخشند
چشمانات که تنهایی بیپایان ما را مینمایانند
آن نیستند که خود میپنداشتند
تو را نمیتوان شناخت
بهتر از آنکه من شناختهام.
"پل الوار"
مترجم: جواد فرید
می خواهمت، و این شیواترین تمنای جهان است
ندارمت، و این غم انگیزترین فقدان جهان است
می بینمت، و این شیرین ترین خواب جهان است
می خوانمت، و این بی واژه ترین شعر جهان است
زیبای من!
آنجا که سخن به بن بست می رسد
شعر آغاز می شود
و تپش های قلب ناآرام
موسیقای این ترانه است…
در حضورت، نگاهم
در فراقت، شعرم سخن می گوید…
حضورت، اشتیاق را در من بیدار می کند
و یادت، درهای واژه را بر من باز می کند
زیبای من!
"جز تو هیچکس نخواهد فهمید
یک شاعر چگونه عاشق می شود"
پیش نگاهم می نشینی
ناگهان رگهای قلبم باز می شود
سینه ام تمام اکسیژن هوا را می بلعد
پلکم می پرد
و نگاهم ناب ترین احساس جهان را
به عمق چشمان تو پرواز می دهد…
زیبای من!
چه اهمیت دارد
شعر باشد و قافیه نباشد
درخت باشد و برگ نباشد
پاییز باشد و باران نباشد
وقتی تو باشی…
"تو باشی و هیچ نباشد
وه چه فقدانِ قشنگی…"
حضور تو در قلب بی رنگ من
شکوه تمام رنگ های پاییز است…
به خاطر گرمای وجودت
سردترین ساعات جهان را دوست دارم
به خاطر رنگ موهایت
تیره ترین شب های جهان را دوست دارم
به خاطر قوسِ لبخندت
تمام پل های جهان را دوست دارم
به خاطر شکوه نامت
تمام گل های جهان را دوست دارم
به خاطر تمام سلول های تنت
تمام ذرات جهان را دوست دارم
ماهِ من!
"تو هستی و چه نیاز که آفتاب برآید"
تو را دوست دارم
تو را به اندازه تمام لحظه هایی که نداشتمت دوست دارم
تو را به اندازه ی تمام نداشته هایم دوست دارم
تو را به اندازه آن لحظه هایی که نگفتم دوستت دارم دوست دارم
زیبای من!
این شکوه شعر من است
و این عاشقانه ترین شعر جهان است
جز تو هیچکس نخواهد فهمید
یک شاعر چگونه عاشق می شود…
"پل الوار"
مترجم: حمید مرادی
منبع: https://sheromehr.ir/
پل اِلوار (Paul Éluard) (زاده ۱۸۹۵ – درگذشته ۱۹۵۲) شاعر فرانسوی.
مرا پیکری است
تا چشم انتظار تو باشم
تا از دروازه های صبح
تا دروازه های شب در پی تو بشتابم
مرا پیکری است
بهر آنکه عمرم را با عشق تو سر کنم.
"پل الوار"
منبع: https://sheromehr.ir/
مرا تنگ در آغوش بگیر
و ببوس
بوسه ای طولانی
حالاببوس مرا
که فردا دیر است
زندگی همین لحظه هاست
همه چیز از جریان خواهد ایستاد
از گرما ، از سرما
منجمد می شود ، خاموش می شود
هوا کم می آورد
اگر تو به بوسیدن ام خاتمه دهی
گمان کنم خاموش مرده باشم.
"ژاک پره ور"
منبع: https://sheromehr.ir/
+ ژاک پره ور ( یا پروه یا پرِوِر) (Jacques Prévert) (1900-1977) شاعر و فیلم نامه نویس فرانسوی بود.
لبهایت را
بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، می دانم.
لبهایت را
بیشتر از تمامی گل ها دوست می دارم
چرا که لبهایت لطیف تر و شکننده تر از تمامی آنهاست.
لبهایت را بیش از تمامی کلمات دوست می دارم
چرا که با لبهای تو
دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت.
"ژاک پره ور"
(ترجمه از خانم فریبا)
منبع: http://sarzaminedel.blogfa.com/8807.aspx
+ ژاک پره ور ( یا پروه یا پرِوِر) (Jacques Prévert) (1900-1977) شاعر و فیلم نامه نویس فرانسوی بود.