صدای خنده های تو
افتادن تکه های یخ است
در لیوان بهار نارنج!
بخند ...
می خواهم
گلویی تازه کنم ...
"محسن حسینخانی"
بخند
خنده های تو
ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است
و چشمه های خون دلم که روح مرا خیس می کند
بخند
و کشتی سرگشته را
به جزیره ای رهنمون شو
که جز برای تو کالایی ندارد
فرو شو
در آب دریاچه فرو شو و آب را بشوی
در شعله زار تشنه فرو شو و آتش را گرم کن
دهان بر دهان زمین بگذار
و جان تازه به این مرده بخش.
در آب دریاچه فرو شو
و مرا
در اتش خاموشت
شست و شو ده.
"محمد شمس لنگرودی"
از کتاب: پنجاه و سه ترانه عاشقانه
----------------------------------------------------------
پ.ن: چیدمان شعر کمی عوض شده است.
متن اصلی شعر را اینجا می توانید بخوانید
نمی دانم
تاثیر خنده های توست
یا ور رفتن با گل های باغچه
که آینه مدتی است
جوان تر از
پارسال نشانم می دهد
...
"عباس صفاری"
از کتاب: خنده در برف/ انتشارات مروارید
خنده های تو
دل ضربه های فراموش شده ی من است
مجبور نیستی بخندی
مجبور نیستی دلم را
هر بار از جا بکنی
ببین!
خنده های تو مرا پرت می کند توی گردباد دوست داشتن...
من از این گردباد می ترسم
بی زحمت نخند!
لبخند هم نزن!
اصلا چرا زل زده ای به دلهره های من!؟
خنده های تو بذر شعر است
تو که شعرهای گره خورده به مرا نمی بینی...
نمی خوانی...
نمی دانی...
لبخند هایت را توی دامنم می ریزی که چه!؟
هر چه آتش است
از گور همین شعرهاست!
من نمی خواهم از نو شاعر شوم!
بی زحمت نخند!
"مهدیه لطیفی"
من فکر میکنم
جاذبهی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده
از سیب نبوده
از دستهات بوده
از خندههات
موهات
و نگاه برهنهات
که بر تنم میریخت.
"عباس معروفی"
و تو انگار کن که هرگز
نبودهای
و
من هرگز به نبودن تو
بودن
را
چنین
حقیر نینگاشتهام.
با سرانگشت
لبهام
را ببوس
بگذار
بین پرستش و عشقبازی
آونگ
شوم
در
خاطرهی بشر
چون
زنگ کلیسا
در
بلندای هستی.
من
به گریه التماس میکنم
یا
گریه به من؟
و
تو انگار کن از آغاز بودهای
مثل
خدا
و
مرا آفریدهای
مثل
نگاهت
یا
خندههات
"عباس معروفی"
------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
این چشم های توست
که هر بار می خواهد
شعری تازه
از رویاهای من بدزدد
این بار اعتراف تازه ایی برایت آوردم
نام من
جای چشم های تو را
زیر تمام شعر هایم تصاحب کرده است!
"منبع: نت"