آنجا را نمیدانم
اما اینجا بی تو،
بدون آغوشت
خیابان به خیابان،
برگ به برگ
پاییز به شدت دارد اتفاق میافتد...
"مریم قهرمانلو"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
دست میکشم از مشغله های ریز و درشت. یک فنجان چای میریزم.
مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت. فکر میکنم به جهانی که آن را
چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام. به بوسیدنت وقتی که سرت را خم میکنی و چشم
هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات ... اینکه دلم میخواهد
تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در
دلم و هم در چای آب میکند ... حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای
ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت. اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را
در همین لحظه، هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم، تا مبادا عشق از
دهانِ دوست داشتنمان بیفتد ...
که عشق باید از فنجان های چای تا روی لب ها اتفاق بیفتد ...
"مریم قهرمانلو"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
در من هزار بوسه ی مُعطر
میل دارند به عاشقی های مکرر ات
و آغوش هایی که رها کردن
در مرام و مسلکشان نیست
در من یک نفر
جوری به داشتنت مشغول است
که انگار چیزی جز این،
از دست و دلاش برنمیآید
بگذار آغوش به آغوش
بوسه به بوسه
شعر به شعر
مسلط باشم به عشق
به دوست داشتنت.
"مریم قهرمانلو"
----------------------------------------------
پیشنهاد موزیک:
دانلود آهنگ "عزیز جانم" از بابک مافی
من اگر رنگ بودم قرمز میشدم.
با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید.
یا اگر فصل بودم پاییز.
اگر گل بودم جز مریم نمیشدم!
میدانم قرمز نیست.
اما هر جای خانه که باشی
خودش را به مشامت میرساند....
اگر قرار باشد چیزی جز این باشم،
بدون شک به دوست داشتنت نزدیک میشدم.
که مشخص باشد.
که بپیچد.
حالا که دست و بالم بسته است
به سبک خودمان دوستت دارم،
اما عمیق ...
"مریم قهرمانلو"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
امروز به رسمِ هر روز
نشستم حساب کردم که تا به حال چقدر برایت مرده ام.
آغوش ها را شمردم، دوستت دارم ها را.
نشستم و یادم آمد چقدر مشغولم به تو.
به عشق
به چشمهایت ...
فکر کردم به شمعدانی های پشتِ پنجره
به فنجانِ چای
به دستگیره ی در
به آینه
به دستهایم ...
و به هرچیزی که ردِ انگشتانت روی آنها مانده بود.
خیره ماندم به قابِ عکس
به ایستادنت
به ترمه ی فیروزه ایِ روی میز
به سلیقهات ...
نفسِ عمیقی کشیدم و دست بردم سمتِ فنجان
و چایی که برای چندمین بار سرد شده بود
عصایم را از کنارِ میز برداشتم
و با هزار زحمت رفتم
که چای را تازه کنم
بعد برگردم، بنشینم روبهروی پنجره
و یک دلِ سیر
فکر کنم به سالهای نداشتنت ...
"مریم قهرمانلو"
تیر ۹۶
آمدن مگر چطور میتواند باشد؟
غیر از این است که عطرت بپیچد و
من هزار بهار را
شاخه به شاخه
به پای آمدنت
شکوفه دهم...
"مریم قهرمانلو"
آدم ها یا میمانند یا میروند
تو اما هیچکدامشان نیستی
نه آنچنان رفته که دل بسوزاند
نه آنقدر ها مانده
که خیالْ راحت کن باشد.
درد دارد این بلاتکلیفی..!
ترجیح میدهم روزی هزار بار از رفتنت بمیرم
تا اینکه ماندنت
قدرِ یک در آغوش کشیدن هم
به کار نیاید ...
"مریم قهرمانلو"
در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم میزند
حرف میزند
میخندد
شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...
"مریم قهرمانلو"
بعد از رفتنت
نسبت به هر چیزی دلهره دارم!
به باز شدن در
زنگ تلفن
پیامک گوشی
صدای آشنا
نم باران
راه همیشگی
دلهره هایی که
هیچ کدامشان
تو نیستی..!
"مریم قهرمانلو"