اولین بار که تو را دیدم
زخمی داشتی که از دیگری بود
من تو را
با زخمهایت دوست داشتم.
"جمال ثریا"
جمال ثریا (1931 – 1990)، شاعر اهل ترکیه.
میان من و تنهایی ام
ابتدا
دستان تو بود
سپس درب ها تا به آخر
گشوده شدند
سپس صورت ات
چشم ها و لب هایت
و بعد تمام ِ تو
پشت سر هم آمدند
میان من و تو
حصاری از جسارت تنیده شد
تو
شرمساری ت را از تن ات
بیرون آورده و
به دیوار آویختی
من هم تمام قانون ها را
روی میز گذاشتم
آری..
همه چیز ابتدا این گونه آغاز شد.
"جمال ثریا"
(ترجمه سیامک تقی زاده)
منبع: وبسایت خانه شاعران جهان
اگر می خواهی احساس مرا بدانی
به سایه ات نگاه کن
نزدیک به تو ام
حال که هرگز نمی توانم لمس ات کنم!
"جمال ثریا"
(ترجمه سیامک تقی زاده)
از دور تو را دوست دارم
از دور...
بی آنکه عطر تو را حس کنم
بی آنکه در آغوشت بگیرم
بی آنکه صورتت را لمس کنم
تنها
دوست ات دارم.
"جمال ثریا"
(ترجمه: سیامک تقی زاده)
منبع: http://poets.ir
تو عشق بودی
این را از بوی تن ات فهمیدم
شاید هم خیلی دیر به تو رسیدم
خیلی دیر..
اما مگر قانون این نبود
که هر آنچه دیر می آید
عاقبت روزی به خانه ی ما خواهد رسید؟
عادت کرده ایم به نداشتن ها
و شاید به اندوه
آری، تو عشق بودی
این را از رفتن ات فهمیدم
وگرنه
این شهر
هرگز این چنین
سرسنگین نبود.
"جمال ثریا"
(شاعر اهل ترکیه)
ترجمه: سیامک تقی زاده
منبع: http://poets.ir