-
آرام
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:38
دوست داشتنت پیراهن نازکی ست که آرام از روی بند بر میدارم . "غلامرضا بروسان" ---------------------------------------------------- دفتر عشق: حالا که عشق پیله کرده است، بگذار پروانه ات شوم …
-
سخنانی زیبا از دکتر علی شریعتی
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:37
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. *** دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند. *** اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری. *** درد من حصار برکه...
-
تنها به من بیاندیش
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:29
هنوز بدرود نگفته ای، دلم برایت تنگ شده است چه بر من خواهد گذشت اگر زمانی از من دور باشی هر وقت که کاری نداری انجام دهی تنها به من بیاندیش من در رویای تو شعر خواهم گفت شعری درباره چشم هایت و دلتنگی "جبران خلیل جبران"
-
بخواب تا نگاهت کنم
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:22
بخواب تا نگاهت کنم و برای هر نفس تو بوسهای بنشانم به طعم ... هرچه تو بخواهی نفسم به تو بند است بند دلم پاره میشود که نباشی انگشتهات را پنجره کن و مرا صدا بزن از پشت آنهمه چشم بخواب آقای من ! چقدر خورشید را انتظار میکشم تا چشمانت را باز کنی روی بند دلت راه میروم بی ترس از افتادن بی ترس از سقوط یادم بده تا من هم...
-
به سلامتی خودت بنوش
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:21
دست های تو شادخواری سه شاعر حکیم است که جام تلخ در کام شیرین می ریزند تا داستان دلدادگی مرا ببافند. اشک های من گریه های سه زن زیباست که از دلتنگی ات در قلب من نام تو را مزه مزه می کنند بانوی من! جشن المکاشفه ی سه پادشاه بزرگ چشم های توست. به سلامتی خودت بنوش. "عباس معروفی"
-
من خود دلم از مهر تو لرزید
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:16
من خود دلم از مهر تو لرزید, وگرنه تیرم به خطا می رود اما به هدر, نه ! دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر, نه با هرکه توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه ! بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد یک بار دگر, بار...
-
چهل نامه کوتاه به همسرم (2)
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 08:14
همسفر! در این راه طولانی ـ که ما بی خبریم و چون باد می گذرد ـ بگذار خرده اختلاف هایمان با هم، باقی بماند. خواهش می کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را...
-
از وقتی که عاشق شدم
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 08:14
از وقتی که عاشق شدم فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم و این عالی است هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد تو این شانس رو به من بخشیدی متشکرم "شل سیلور استاین"
-
حالا سالهاست که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 08:12
میدانم حالا سالهاست که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری آن همه صبوری من دیدم از همان سرِ صبحِ آسوده هی بوی بال کبوتر و نایِ تازهی نعنای نورسیده میآید پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمیدانستم ! دردت به جانِ بیقرارِ پُر گریهام پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟ حالا...
-
چهل نامه کوتاه به همسرم (1)
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 07:56
... بشنو، بانوی من ! برای آن که لحظه هایی سرشار از خلوص و احساس و عاطفه داشته باشی، باید که چیزهایی را از کودکی با خودت آورده باشی؛ و گهگاه، کاملاً سبکسرانه و بازیگوشانه رفتار کرده باشی . انسانی که یادهای تلخ و شیرینی را ، از کودکی ، در قلب و روح خود نگه ندارد و نداند که در برخی لحظه ها واقعاً باید کودکانه به زندگی...
-
دلتنگ
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 08:06
دلتنگ یعنی؛ رو به روی دریا ایستاده باشی و خاطره یک خیابان خفه ات کند. "مجتبی صنعتی" ---------------------------------------------------------- + دانلود ترانه ماندگار " زردها بیهوده قرمز نشدند" با صدای فرهاد امروز بالاخره موفق شدم این فایل رو آپلود کنم مربوط به پست « زردها بیهوده قرمز نشدند » ، 16...
-
بال پروازم را بگشا...
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 08:02
دلم گرفته تر از پیله کرم ابریشم کوچکیست که به تاری آویزان است بر تک درخت تنهایی ... نور می خواهد، دستان گرم تو را تا بشکافد ازدحام دهشتزای بی کسی را بال پروازم را بگشا ... از: زهره طغیانی
-
اولین بار ...
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 08:02
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است تب می کنم، عرق می کنم، می لرزم جان می دهم هزار بار می میرم و زنده می شوم پیش چشم های تو تا بگویم دوستت دارم اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم و بـعد راهم را بگیرم و...
-
شب است و دلتنگ توام
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 08:01
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 شب است و دلتنگ توام ... باید منتظر صبح بمانم صبح شود برای ابرها تعریف خواهم کرد دیشب بر من چه گذشت راستی تو این را هم نمی دانی ابرهای اینجا برای سازهای ناهماهنگ دل من می رقصند من از خود فارغ می شوم نگاه می کنم... نگاه می کنم آرزو های تکراری ای کاش بر روی آنها خانه...
-
هیچ کس، شبیه تو نیست!
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 08:00
همین چند روز پیش فکر می کردم می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم از همین چند روز پیش هیچ کس، شبیه تو نیست! "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
-
دانه می دهم ...
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 07:55
دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را پشت پنجره ام از خرده شعرهایی که شب از دست های تو می ریزد بر بی خوابی ها و بالش لبریز از امیدم از: سید علی صالحی
-
چون عشق را در دفترم نوشتم
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 07:52
چون عشق را در دفترم نوشتم دیگر نتوانستم آن را پاک کنم، نشد . سه نکته را در قالب سه درس آموختم : درس اول : بیهوده عشق را روی کاغذ اسیر نکن و به صلابه نکش که اسیرت می کند و به صلابه ات می کشد . .. درس دوم : چون عشق را در گوشه ای نوشتی سعی بر پاک کردن آن مکن که نمی توانی. پس اسیریات مبارک ... درس سوم : چون که اسیر شدی و...
-
سراغ گریههای شبانهام را از تو می گیرم
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:57
سراغ گریههای شبانهام را از تو می گیرم از تو که روزی صلابتم را به نرمی خریدی از تو که احساس در من نهادی از تو که در من مهربانی دمیدی سراغ شبهای گمشده در تنهایی را با فریاد در کوچههای شب از تو می خواهم از تو که بی کران و بی نشان و بی انتهایی، من از صبح می ترسم چرا که از شبهای غرق شده در تو رهایم می کند، من دل را به...
-
با چشم هایت حرف دارم
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:57
با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم از بهار، از بغض های نبودنت، از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند باور نمی کنی!؟ تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود اما دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند، به راستی ... عشق بزرگترین آرامش جهان است . از: سید علی صالحی
-
از گوشهی چشم نگاهی کن
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:56
ریرا ...! همگان به جستجوی خانه میگردند، من کوچهی خلوتی را میخواهم بی انتها برای رفتن بی واژه برای سرودن ... و یادهای سالی غریب که از درخت گفتن هزار بوسهی پاسخ میطلبید ! بگذریم ... ریرا ! از گوشهی چشم نگاهی کن : دو قناریِ خسته بر سیمِ تلگراف دوردستِ بیرویایِ مرا مینگرند، درست مثل منند تبعید ترانهای ناخوانا...
-
تو آخرین سرزمینی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:47
تو آخرین سرزمینی باقی مانده در جغرافیای آزادی ! تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم می کند ! و میهن های دیگر مثل کاریکاتورند شبیه انیمیشن های والت دیسنی و یا پلیسی اند مثل نگاشته های آگاتا کریستی . تو واپسین خوشه و واپسین ماه واپسین کبوتر، واپسین ابر و واپسین مرکبی هستی که به آن پیوسته ام پیش از هجوم تاتار ! *...
-
تنهایی!
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:46
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است تنهایی در قطار هزار نفر . به تو فکر میکنم در چشمهای بسته آفتاب بیشتری هست به تو فکر میکنم و هر روز به تعداد تمام دندانهایم سیگار میکشم . ما چون بارانی هستیم که همدیگر را خیس میکنیم . "غلامرضا بروسان"
-
ساده زندگی کردم
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:45
ساده زندگی کردم اما مرگم مشکوک به نظر خواهد رسید پیدایم می کنید با ناخن هایم، با موهایم و استخوان دلم که گودالی تاریک را روشن کرده است . "غلامرضا بروسان "
-
موطن آدمی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:44
موطن آدمی را بر هیج نقشه ای نشانی نیست . موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش می دارند . "مارگوت بیکل" ترجمه: احمد شاملو
-
جویای راه خویش باش
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:44
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 جویای راه خویش باش از این سان که منم در تکاپوی انسان شدن در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را آزادی را خود را در میان راه می بالد و به بار می نشیند دوستی یی که توانمان می دهد تا برای دیگران مأمنی باشیم و یاوری این است راه ما راه تو و من "مارگوت بیکل" ترجمه:...
-
این عادلانه نیست
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:43
این عادلانه نیست، گاهی در شعرهام مجبورم زیبایی ِ تو را در آغوش بیگانه ای تصور کنم، افسوس که تو همچنان زیبایی، حتی وقتی سهم من نیستی ... "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام
-
آغوش
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 07:42
آغوش ترکیب پیچیده ای ست از من و خیال تو که هر شب مثل سایه روی دیوار خانه می افتد... "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
-
زردها بیهوده قرمز نشدند
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 12:35
زردها بیهوده قرمز نشدند قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست گرده روشنی مرده برفی . همه کارش آشوب بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار زردها بیهوده قرمز نشدند قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست صبح پیدا شده اما آسمان پیدا...
-
هر بوسه تو تشنه ترم می کند
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 12:33
باز از نهانه های طلب می لرزم یک بوسه از میان دهانت میل مرا به سوی تو آواز کرده است، اما وقتی هر بوسه تو تشنه ترم می کند شاید علاج تشنگی من، تنها نوشیدن تمامی آن چشمه است که از دهان کوچک تو سر باز کرده است ... "حسین منزوی " ------------------------------------------------------------ زندگی نامه حسین...
-
می خواهم تو را به نام بخوانم
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 12:31
امروز همه نیاز من این است که تو را به نام بخوانم و مشتاق حرف حرف نام تو باشم مثل کودکی که مشتاق تکه ای حلواست مدت هاست نامت بر روی نامه هام نیست از گرمی آن گرم نمی شوم اما امروز در هجوم اسفند پنجرهها در محاصره می خواهم تو را به نام بخوانم آتش کوچکی روشن کنم چیزی بپوشم و تو را ای ردای بافته از گل پرتقال و شکوفههای شب...