چگونه
با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در
را که باز کنم
دو
فنجان کنار هم نشانده ای
وعطر
چای
مرا
میبرد
به
دست های تو
به
ساعت چهار
به
آن فکر کوچک
که
برخیزی و
دلتنگی
ات را در قوری گل سرخ دم کنی...
در
را باز می کنم
عطرها
مرده اند
بر
میز کاغذی است که بر آن نوشته ای:
"چگونه
با تو از چمدان سخن بگویم؟"
"گروس عبدالملکیان"
برگرفته از کانال شعر استاتیرا
@aastatira