بمان
نه برای من
برای این کوچه
که انتهای آن
در سپیده و انتظار گم می شود
برای این خانه
با دلتنگی هایی که از پیراهن زنانه اش می ریزد
برای این اتاق
با دنده های شکسته در زخم بی کسی
برای عشق
که در قهوه ای چشم های تو عریان می شود
بمان
نه برای من
برای این درخت
که قرار بود یک قفس آواز
بر شاخه هایش بیاویزی
برای این بهار بمان
برای این بهار
که روی شانه هایت افتاده
و ترکت نمی کند.
"فرنگیس شنتیا"
از کتاب: اوی من / نشر فصل پنجم / چاپ اول 1396
برای این بهار بمان![](http://www.blogsky.com/images/smileys/120.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/120.png)
تنم یخ زده است
به نفس هایت محتاجم
لب هایت را نزدیک گونه هایم کن
حالا مرا "ها" کن
شاید عطر تنت دوباره مرا زنده کرد
#علیرضا_بهجتی
زیبا...
درود انتخابی عالیی مثل همیشه
خیلى زیباست
بمان
نه براى من
براى ساعتى
که هرروز نبودنت را به رخ م میکشد
بمان
نه براى من
براى این درخت
درخت انجیر پیر توى باغ همسایه ...