ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
چون صدف مانده تهی سینه ام از گوهر عشقی
ساز کن ساز غم امشب، که سراپا همه گوشم
کم ز مینا نیم ای دوست که گردش بزدایی
دست مهری چه شود گر بکشی بر بر و دوشم
من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم
تا به وقت سحرم چون گل خورشید برویی
دیده صد چشمه فرو ریخت به دامن شب دوشم
بزمی آراسته کن تا پی تاراج قرارت
تن چون عاج به پیراهن مهتاب بپوشم
چون خم باده دراین شوق که گرمت کنم امشب
همه شادی همه شورم، همه مستی همه جوشم
تو و آن الفت دیرین، من و این بوسه شیرین
به خدا باده پرستی، به خدا باده فروشم.
"سیمین بهبهانی"
سلام.خیلی عالی بود.بچه ها یه سر به وبلاگ ساقی گلبور دختر شاعر 17 ساله بزنید.نوشته هاش فوق العادس!!
چند روزه نیستی برادر در هوای شعر سفری یا کوه؟
کوه و سفر
سلام آقا نیما...
خیلی وقته نیستین...
امیدوارم حالتون خوب باشه...
و دوباره شاهد بودن هاتون و متن ها و اشعار انتخابی زیباتون باشیم...
در سفر بودم. ممنون
سلام شاعر ارجمند
دعوتید به خوانش و نقد شعرهای من
سلام خدمت آقا نیما...
یک هفته ای شد که نیستین ، امیدوارم حالتون خوبـــِ خوب باشه...
و مثلِ همیشه وبتون رو با اشعارِ زیبا زیباتر کنید...
سلام من مهتاب هستم
واقعا وبلاگتون رو دوس دارم اتفاقی باهاش برخورد کردم
از مطالب و شعرا هم استفاده کردم ان شاءالله که حلال باشه و راضی باشید
زنده باشی مهتاب خانم
سلامی به شیرینی دلتون میشه خواهش کنم به سایت ما هم سر بزنید واقعا دمتون گرررررم مرسیییییییی از لطفتون
98651
یاد این شاعره گرامی باد