ای پرنده زیبا
زخم بالت را که میبستم
عاشقت شدم
نباید اینقدر بیرحمانه دور میشدی
بی پر و بالم من
آسمان به آسمان
چگونه دنبالت بگردم؟
ای پرنده زیبا
اسیر زیباییات شدهام
مرا به قفس انداخته ای!
"رسول یونان"
از کتاب: چه زود مهمانی تمام شد / گزینه اشعار رسول یونان / نشر چشمه
دفتر: اسکی روی شیروانی ها / 1392
------------------------------------------------------------
پ.ن: یکی دیگه از کتاب هایی که نمایشگاه امسال گرفتم و به معنای واقعی کلمه ناامیدم کرد، همین کتاب گزینه شعر رسول یونان هست. البته رسول یونان اشعار خوبی داره و در مورد این کتاب که واقعا قحطی شعر خوب هست، اطمینان دارم که مشکل از گزینش کننده هست نه شاعر. جا داشت که ناشر نام گزینش کننده رو هم در شناسنامه کتاب می نوشت که ما هم بدونیم صاحب اینهمه ذوق و سلیقه چه کسی هستن!
در هر حال تقریبا صفحات پایانی کتاب رو ورق میزنم (ص 170) که به این شعر خوب رسیدم. تقدیم به شما عزیزان.
البته یکی دو تا شعر خوب دیگه هم در صفحات پیشین بود که قبلا در وبلاگ ثبت شده بود.
شما خودت کی هستی که در مورد اشعار فردی مثل آقای یونان نظر میدی؟ هر آدم چیپ دو زاری مثل تو یه وبلاگ راه انداخته خیال می کنه حافظ شیرازیه! میشه خودتو رزومه ی کاریتو، تعداد کتاب ها و آثارت رو، پیشینه ی غنی کاری و ادبی ت رو معرفی کنی، تا بفهمیم با کی طرفیم؟ نه واقعا خیال می کنی کی هستی؟ سوادت چقدره؟ هر رو از بر تشخیص نمیدی برادر!
میخواستم پاسخی بنویسم و توضیح بدم
اما برای شمایی که فرق نقد محترمانه (و نظر شخصی) رو با نقد مخرب و مغرضانه نمی فهمی! همین بس که:
جواب ابلهان خاموشی ست ...
سلم مرسی که بهم گفتی فونتام مشکل داره..درستشون کردم..لطفا حالا بیا و راجع به شعرهام نظر بده..
ممنونم