پاییز من از آنجایی آغاز می شود
که
تو چند قدم از شعرهایم دور می شوی
بانو
...
همیشه
همین است که می بینی
برگ
ها وقتی به مردن فکر می کنند
که
مهر تمام شده باشد...
"مرتضی غلام نژاد "
----------------------------------------------------
دفتر عشق:
آغوش تو که باشد
خواب،
دیگر بهانه ای برای خستگی نیست
و تپش های قلبت،
می شود لالایی کودکانه ام…
کنارم
بمان…
می
خواهم صبح،
چشمهایم در نگاه تو بیدار شوند...
"ناشناس"
میدونم عشق ما مملو ز هر درد
میگیرم دستتو اما چقدر سرده
چقدر فاصله هست بین دو تامون
چرا غمگین شده حالا دلامون
بدون که من هنوز امیدوارم
تو دستم نرگس سپید دارم
میخوام که آخر قصه بخندیم
در شادی رو روی هم نبندیم
از آسمون برات خوشه بچینم؟
یا اون پروین و زیر پات بریزم؟
فقط بگو که آشتی کردی حالا
به دل شادی آوردی باز تو اینجا
بدون دستای تو برام ی خونست
بدون چشمای تو ی آشیونست
بذار دلای پیرمون جون شه
بذار چشای ما پر از غرور شه
بیا و دفتر عشق نبندیم
بیا که عمری رو با هم بخندیم
نیمای عزیز سلام
امیدوارم خوب باشی
من مدتهاست تو وبلاک ، مشتری پرو پا قرصم
ولی قطع کردن آهنگ اون حس شعر خوندن رو از سایتت گرفته
باور کن آهنگ تاثیرش بالاست
اون آهنگ اولی که اوایل بود فوق العاده بود
لطفا بزار
از زحماتت واقعا متشکرم
راستش موزیک و اهنگ چون سلیقه ای هست بعضا اثر منفی میزاره برای همین من اعتقادی به گذاشتن آهنگ برای وبلاگ بطور دائم ندارم.
هزاران بار بیادت گریه کردم
به عشقت با خدایم چاره کردم
ز هجر دیدنت غمگین و تارم
نگاهت را به یزدان میسپارم
ز آن روزی که با قلبت نشستم
تمام عهد و پیمانم شکستم
همان عهدی که بستم باخدایم
که دور باشم من ازعشق وصفایم
تو را دیدم که پاک بودی خدایی
که من مُردم عزیزم تو کجایی؟
چو احساس قلبم را شکافتم
ز عشقت باوری بر خود نیافتم
بیاد خط چشمانت حقیرم
خدا داند که در عشقم فقیرم
فقیرم چونکه فردایم تو هستی
تمام فعل و انفالم تو هستی
تقدیم به آنکه شیون عشق من است
در دلش نیستم ولی....
ویرانگر قلب من است
درود دوست عزیز
شعر آغوش تو که باشد ...نیز برای بنده است
ممنونم ازتون
موفق باشید
چقدر دلنشین...سپاس