گاه یاد همان چند ستارهی دور که میافتم
میآیم
نزدیک شما
برخاستنِ
دوبارهی باران را تمرین میکنم
اما
باد میآید
و
من گاهی اوقات حتی
بدترین
آدمها را هم دوست میدارم.
دیگر
کسی از من سراغ آن سالهای یقین و یگانگی را نمیگیرد
سرم
را کنار همسرم میگذارم و میمیرم
در
انجماد این دیوارها
دیگر
یادآورد هیچ آسمانی میسر نیست.
"سید علی صالحی"
(نشانیها / از کتاب: عاشق شدن در دیماه، مُردن به وقت شهریور)
عالی بود
در انجماد این دیوارها
دیگر یادآورد هیچ آسمانی میسر نیست.
عاااالییییییی بود مثه همه شعرای استاد..عاشق شعراشم...
وبتونم فوق العادس..با افتخار لینک شدین..البته من اکثرا سر میزدم به اینجا ..فقط یه جورایی خواننده ی خاموش بودم :)
لحظه هاتون شاد همراه با آرامش خاطر....
نییییست.