کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

در روشنای کمرنگ نان

در روشنای کمرنگ نان
نمی شود
در ستایش خورشید چیزی نوشت
من نتوانستم
اجدادم نیز نتوانسته بودند
ما در ظلمت رنج ها زندگی می کنیم
هیچ‌کس نمی تواند
با الفبای تاریکی
در وصف روشنی بنویسد!

 

"رسول یونان"


برگرفته از وبلاگ:

http://angst.persianblog.ir/


از کتاب: چه زود مهمانی تمام شد / گزینه  اشعار رسول یونان / نشر چشمه

دفتر: مواظب باش! مورچه ها می آیند / 1390


نظرات 2 + ارسال نظر
َََََAtefeh جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 03:53 ب.ظ http://http://personal-1.blogfa.com/

از ستاره های عمرم

یک یکی کم می شه بی تو

اینجا تاریک و سیاهه

داره سردم می شه بی تو



مثل یک درخت تنهام

که دلش از همه خونه

هیشکی جز کلاغ پیری

براش آواز نمی خونه



زندگی فایده نداره

وقتی سنگی از سکونی

دیگه آب و ماهی نیستی

وقتی پشت سد بمونی



حال اون عقابو دارم

که پرش رو چیده باشن

حسرت اسمونارو

تو چشاش ندیده باشن.

..رسول یونان..

عباس چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:41 ق.ظ

چقدر رسول یونان خوبه، عالیه این پسر.
این شعرش منو یاد کتاب "نان سال‌های جوانی" هانریش بل انداخت، البته اونجا "نان" برایشخص اول داستان همه چیزه.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد