بهار به بهار ...
در معبر اردیبهشت،
سراغت را
از بنفشه های وحشی گرفتم
و میان شکوفه های نارنج
در جستجویت بودم !
در پاییز یافتمت ...
تنها شکوفه ی جهان
که در پاییز روییدی !
از: سید علی صالحی
--------------------------------------
+ همیشه تو آسمون، از یه ارتفاعی به بعد، دیگه هیچ ابری وجود نداره؛
پس هر وقت آسمون دلت ابری شد، با ابرها نجنگ! فقط کمی اوج بگیر…
دمش را به شقیقه اش میکوبد
شقیقه اش دوشقه میشود
بیچاره نمیداند حلقه آتش را در خواب دیده است
... عقرب بیچاره
عالی بود
مأوای ما گلبرگ کوچکی ست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستان دیوانه اش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانی ست
که در انعکاس تکلم شب جاری ست.
خدایا از آن پرندهی کوچک سبز اگر خبر داری
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
:: سید علی صالحی ::
عالیه پی نوشتتون
با سلام وبلاگ بسیار خوبیست هر روز چند صفحه میخوانم.سپاسگذار
ای روزهای خوب که در راهید !
ای جاده های گمشده در مه !
ای روزهای سخت ادامه !
از پشت لحظه ها به در آیید !
ای روز آفتابی !
ای مثل چمشهای خدا آبی !
ای روز آمدن !
ای مثل روز آمدنت روشن !
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتظار آمدنت هستم !
اما
با من بگو که آیا ، من نیز
در روزگار آمدنت هستم ؟
قیصر امین پور