آدمی به مرور آرام میگیرد، بزرگ می شود، بالغ میشود و پای
اشتباهاتش می ایستد،
آنها را به گردن دیگران نمیاندازد و دنبال مقصر نمیگردد؛
گذشتهاش را قبول می کند، نادیدهاش نمیگیرد و
اجازه میدهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند.
آدمی از یک جایی به بعد می فهمد که از حالا باید
آینده اش را از نو بسازد اما به نوعی دیگر
میفهمد که زندگی یک موهبت است،
یک غنیمت است، یک نعمت است و نباید آن را فدای آدمهای
بی مقدار کرد.
اصلا از یک جایی به بعد
حال آدم، خودش خوب میشود ...
"محمود دولت آبادی"
برشی از کتاب "جای خالی سلوچ"
زخمی اگر بر قلب بنشیند،
تو، نه می توانی زخم را از قلبت واکنی،
نه می توانی قلبت را دور بیاندازی!
"زخم" تکه ای از "قلبِ" توست،
زخم
و قلبت
یکی هستند!
"محمود دولت آبادی"
از کتاب: جای خالی سلوچ / نشر چشمه
اگر اهمیت
دادند ارزشت را خواهی فهمید
و اگر اهمیتی
ندادند
خواهی فهمید
کجا ایستاده ای...!
"محمود
دولت آبادی "