«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
شکلِ مکالمه را عوض میکنی
تا برایت تکراری نشوم
عزیزم،
آنچه هر روز از من میبینی
حوصلهت را سر برده است
وَ سرم را بُرده این حوصلهت
از بس در گوشم زمزمه کرده
ببَند، بخواب، برو
تو باور کن که خوابم
وقتی بیدار پشتِ میز نشستهام
تو باور کن که بیدارم
وقتی در خواب دستم را از درد
مُشت کردهام
دیگر
نگاه که میکنم
قدم ها شعر میشوند
سگها درد
وَ خیابان، طنابی
میان دو گره
از اسکله به قایق کوچکِ من
نگران نباش
در این اقیانوس
هرکس که غرق شود
زودتر به خشکی میرسد.
این شعر می درخشه :
شکلِ مکالمه را عوض میکنی
تا برایت تکراری نشوم
عزیزم،
آنچه هر روز از من میبینی
حوصلهت را سر برده است
وَ سرم را بُرده این حوصلهت
از بس در گوشم زمزمه کرده
ببَند، بخواب، برو
تو باور کن که خوابم
وقتی بیدار پشتِ میز نشستهام
تو باور کن که بیدارم
وقتی در خواب دستم را از درد
مُشت کردهام
دیگر
نگاه که میکنم
قدم ها شعر میشوند
سگها درد
وَ خیابان، طنابی
میان دو گره
از اسکله به قایق کوچکِ من
نگران نباش
در این اقیانوس
هرکس که غرق شود
زودتر به خشکی میرسد.
_سیدمحمد مرکبیان / اقیانوس
اگر شانس بیاورم،
روزی من هم پیرمردی خواهم شد
که هر وقت یاد تو میافتد،
سیگارش را از جیب کتش بیرون میآورد
و روشن میکند
و با حسرتی پنهان میان آههای بلند به آن پُکهای پیاپی میزند،
اگر خروس بیمحل مرگ همین شانس را هم از زندگی نگیرد...
(امیر سربی)
همیشه برای گفتن دوستت دارم دیر کردم...
و افسوس و افسوس و افسوس