کاکتوسیم در ذهن بعضی آدمها. خیالشان جمع است که دوام آورندهایم و مدارا کنندهایم و ادامه دهنده... خیالشان جمع است که دلخور نمیشویم و گلایه نمیکنیم. خیالشان جمع است که به این زودیها نمیرویم و اگر رفتیم، بر میگردیم... نمیبینندمان و نمیشنوندمان و برای دلخوشیمان کاری نمیکنند و در ذهنشان ما همانجا بدون هیچ نیازی ایستادهایم و فرق داریم با همهای که متوقعند و گلایه میکنند و به دل میگیرند و مراعات میخواهند. و ما ناگهان و در عین مدارا، از درون تهی میشویم و شانه خالی می کنیم و بر میگردند و میبینند که نیستیم! و تازه میفهمند ما هم غمگین میشدیم و ما هم دلمان میگرفت و ما هم نیازمند توجه بودیم، خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردند...
"نرگس صرافیان"