از سفر
برای من یک میز کوچک،
کمی آغوش نرسیده و
مقداری بوسه ی نشکفته سوغات بیاور
و من از حالا تا روزی که برگردی
مدام می نویسمت؛
جوهر قلمم که تمام شد
وقتی مات نشستم و در پیچ و تاب اندامت غلت زدم!
برس
قلمم و بگیر و پرتاب کن پیش حواسم!
با ناز روی میز دراز بکش و بگو
حالا هنرت را نشان بده
بگو بوسه را چطور می نویسند!
"حامد نیازی"
(نامه های سوخته)