آیدا! تو مثل یک خدا زیبایی.
چشم های تو، زیباترین چشم هایی است که آدم می تواند ببیند و نگاهت همه ی آفتاب های یک کهکشان است؛ سپیده دم همه ستاره هاست.
لبان تو، آیینه یی است که از ظرافت روحت حرف می زند و روحت روح وقار و متانت است. روح تو یک "خانم" یک "لیدی" است.
گردنت، بی کم و کاست به سربلندیِ من می ماند. یک کبر، یک اتکا و یک اطمینان مطلق است و با قامت تو هردو از یک چیز سخن می گویند.
اما... اما تصور نکن که من تو را برای زیبایی هایت، تنها برای چشم های بی نظیر و برای نگاهت که پر از عشق و عاطفه است دوست می دارم.
آیدای من! تو بیشتر برای قلبت دوست داشتنی هستی. تو را برای آن دوست می دارم که "خوبی". برای آنکه تو جمع زیبایی روح و تنی. و بدین جهت است که می گویم هرگز نه پیری و نه .... نخواهد توانست از زیبایی تو بکاهد... چرا که هر چه تنت زیر فشار سال ها در هم شکسته شود، روح زیبای تو زیباتر خواهد شد و بدین گونه هرگز از آنچه امروز مجموع این زیبایی است نخواهد کاست.
خدای کوچولو!
مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده. مرا زیر پاهایت، روی زمینی که بر آن قدم گذاشته ای، جا بده.
...
شب پنجشنبه، 29 شهریور 1341
از نامه های "احمد شاملو" به آیدا
کتاب: مثل خون در رگ های من
(گزیده ای از "آیدا، تپش های قلبم" / بخش نخست)
:))))))
و من خود را در تو پیدا کردم...سرشار از عشق همچون دانه ای در زیر خاک ک انتظار نور را میکشد برای شکفتن...آیدای من...من درون قاب زیبای چشمان تو هیام را دیدم...پرواز را دیدم...و از همه بالاتر تو را...میپرستمت آنچنان ک فرهاد آنچنان کمجنون...خدای کوچک من...من ن شاملو و ن دیگری ام...من هیامم و تو تا ابد آیدای من...
مرا در اندیشه باران سهل دراندیشه پیغام خدا میمانم تا ابد ویکروز حبس چشای تو مرا به عمق وجود خویش اگاه کرد خویشتن شناسی بالترین علمهاست تورا ای محبوب دلم اژ قوقنوس آتشینم دوست دارم برای حس گرمایت برای حس خندیدنم تورا از عمق چشات به بی کران بی نهایت برد آه مرا بگذار که بگریم چون ابر بها ران
تو را به اندازه ی نفس کشیدن هایت دوست دارم
بعضی ها مثل آیدا می مانند و شاملو میسازند و بعضی ها مثل ثریا میروند و شهریار را می کشند✨❤️
تورابرای این دوست دارم که خوبی
گاهی وقتی واژه های تعریف رو از زبان مردی میشنوم خیلی کتجکاو میشم ببینم پشت اون همه تعریف چه تصویر فوق العاده ای هست.چه زنی؟چه معشوقه ای؟چه دختری؟وقتی تصویر اون شخص رو میبینم تازه میفهمم چه شاعری،چه واژه پردازی و چه حس عمیقی ب سادگی یک زن میتونه جلال و شکوه ببخشه