گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
همه لطف و زیبایی اش را
که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد
گرمای شب برد .
صفای تو اما ، گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان
گل، تا که من زنده ام ماندگار است.
فریدون مشیری
از مجموعه: لحظه ها و احساس
هنگامی که مرگم فرا می رسد
می خواهم در آغوش تو باشم
چرا که تنها
آغوش توست که می تواند
مرگ را
به تعویق بیاندازد ...
((محمد شیرین زاده))
عالی بود کاکو
دمت گرم مشتی هسسی
دستم نیاز
شاعر : عبدالرضا قنبری
این چندمین غریق دریای چشم توست؟!
می گیرد هر غریق را
دستی
دست تراست
اما...
چندین فریب.
در زیر پلک تو
دنیا دیگریست.
تا پلک می زنی
پر می کشد دلم
هر لحظه می زنی
بر آینه سری.
تو عاشق خودی
یا عاشق ...منی؟!
این چندمین غریق دریای چشم توست؟!
دستم نیاز
چشمت چه دل فریب.