وقتی به بچه های جهان یاد دادم اسمت را هجی کنند
دهانشان به درخت توت بدل شد
تو، عشق من!
وارد کتاب های درسی و جعبه های شیرینی شدی.
تو را در کلمات پیامبران پنهان کردم
در شراب راهبان
در دستمال های بدرقه
آیینه های رویا
چوب کشتی ها...
وقتی به ماهی ها نشانی چشمهات را دادم
نشانی ها را از یاد بردند
وقتی به تاجران مشرق زمین
از گنج های تنت گفتم
قافله های روانه به سوی هند برگشتند
تا عاج های سینهی تو را بخرند
وقتی به باد گفتم
گیسوهای سیاهت را شانه کند
عذر خواست که عمر کوتاه است
و گیسوهای تو بلند…
"نزار قبانی"
(ترجمه رضا عامری)
از کتاب: صد نامه عاشقانه / نشر چشمه / چاپ چهارم بهار 1395 (چاپ اول 1388)
همش الکیه