رودی آرام
اسبی سر کش
قطاری بی قرار
سگی ولگرد
مردی خسته
براستی
صدای پای تو
از کدام گوشه ی این سرزمین خواهد وزید؟
آه ای مسافرِ خاموش
ظهور کن !
این قبیله ی بی عشق باید بفهمد
کسی که سر بر دامان زمین می گذارد
دیوانه نیست
عاشقی ست در انتظار.
"نیکی فیروزکوهی"
قلب من
دیگر بهانه ای برای خوشحال شدن ندارد
انگار تمام عصب هایش به سوی نابودی حرکت میکنند
وای از این دل دیوانه ی من
دست بر دار دل من دست بردار برای خاموش شدن و نابودی
به جز خیره شدن به او راه های دیگری هم هست
دست بردار از این جنون
چقدر سروده های ایشون رو دوست دارم..زیباست بخصوص جمله آخر..![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
ممنون ار حسن انتخابتون