مثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده است
خاطرم از مرگِ تلخِ جوجه ها آزرده است
هر زمان یادت می افتم مثل قبرستانم و...
سینه ام، سنگ مزار خاطرات مرده است
ناسزا گاهی پیام عشق دارد با خودش
این سکوت بی رضایت، نه؛ به من برخورده است
غیر از آن آیینه هایی که تقعر داشتند
تا به حالا هیچ کس کوچک مرا نشمرده است!
تیر غیب از آسمان یک روز پایین می کشد
آن کسانی را که ناحق عشق بالا برده است!
آن گلی را که خلایق بارها بو کرده اند
تازه هم باشد، برای من گلی پژمرده است.
"کاظم بهمنی"
175385470913630630180270
اقای بهمنی عزیز شعرهاتون فوق العادست ، مدت ها بود جز نوشتن دل نوشته برای خالی کردن این دل ، هیچ چیزی نمی نوشتم
تا دکلمه ای از اشعار ریبای شما روشندیم
دلم رفت
نگاه را به خیالش سنجاق زدم
دلم رفت
سلام نوش جونتون با چایی خوش رنگتون![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
شعر بسیــــــــــــــــــار زیبــــــــــــا بود