عاشق نشدی زاهد ، دیوانه چه می دانی
در شعله نرقصیدی ، پروانه چه می دانی
لبریز می غمها ، شد ساغرِ جان من
خندیدی بگذشتی ، پیمانه چه می دانی
یک سلسله دیوانه ، افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو ، افسانه چه می دانی
من مست می عشقم ، و از توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد ، می خواره چه می دانی
تا چند فریبی خلق با نام مسلمانی
عاشق شو و مستی کن ، ترک همه هستی کن
سر بر سر سجاده ، می خوردن پنهانی
ای بت نپرستیده ، بت خانه چه می دانی
تو سنگ سیه بوسی ، من چشم سیاهی را
مقصود یکی باشد ، بیگانه چه می دانی
تا چند فریبی خلق ، با نام مسلمانی
سر بر سر سجاده ، می خوردن پنهانی
روزی که فرو ریزیم بنیاد تعصب را
دیگر نه تو مانی ، نه ظلم و پریشانی
"هما میر افشار"
این شعر به سبک و مضامین اشعار مولانا شباهت دارد، اما بررسی منابع نشان میدهد که بهاحتمال زیاد این شعر متعلق به هما میر افشار است و نه مولانا. مولانا معمولاً از زبانی کهنتر و سبک عرفانی خاص خودش استفاده میکند، در حالی که این شعر بیشتر به زبان سادهتر و احساسات معاصر نزدیک است.
هما میر افشار خواننده ستار موسیقی فرید زلاند تنظیم تیگران ساکیان اجرا ۱۳۸۱
نه هر مولانا نیست. از هما میر افشاره.
خب شما مدرک بیارین که این شعر از هما میر افشاره چون این شعر به راستی از پس حضرت مولانا بر میاد
شعر کاملا مشخصه که از مولانا نیست مخصوصا اواخرش . کار بسیار زیبای هما میر افشاره این شعر .
بالاخره نفهمیدیم شعرازمولاناست یاهمامیرافشار؟
ما که نظرمون هما میرافشار بود
ولی شعر مولاناست :|
مدرک لطفا
شعر اول از حضرت مولاناست
بله ظاهرا برخی وبلاگها این شعر را بنام مولانا هم ثبت کرده اند. اما من در سایت گنجور، در اشعار مولانا هر چه جستجو کردم این شعر را نیافتم!
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت