بر دیوار اتاق خوابت میخ میکوبی
به جای آویختن عکسم، خودم را بر دیوار میآویزی
آیا این همان چیزی است
که انسان با عشق ما را بدان فرا میخوانَد؟
چگونه از پرواز شب آزادی
و اسرار آویخته در بالهایم
شانه خالی کنم
در حالی که بالهایم به غبار سایهها آغشته است
تا به صورت مومیایی درآیم؟
آیا این همان چیزی است که
زنان عاشق
مدعی وفاداری به آن هستند؟
"غاده السمان"
عشق یعنی چه ؟
عشق یعنی پر گسستن در هوای بیشه زار
عشق یعنی پاره پاره کردن زنجیر تن
...
عشق یعنی گریه کردن با صدای مادرم
عشق یعنی آسمانی زیستن
عشق یعنی پرسه در قلب مادر زدن
عشق یعنی بغض کردن با صدای مادرم
عشق یعنی خلوت سکوت مادرم
عشق یعنی هستی و ماوای من
عشق یعنی سبزی فصل بهار
عشق یعنی یعنی رنگ سبز بیشه زار
عشق یعنی جا نماز مادرم
عشق یعنی مشق شب در پیکرم
عشق یعنی کودکانه زیستن
عشق یعنی فریاد دل بی مادران
عشق یعنی چرخش نیلوفری بر دور یاس
عشق یعنی پیچش تسبیح مادرم
عشق یعنی مردانگی هم چون علی
عشق یعنی مردم ایران من
عشق یعنی یک صدای آشنا
عشق یعنی نم نم باران در بوته ها