من تمامی ِ مردگان بودم:
مرده ی پرندگانی که می خوانند
و خاموش اند،
مرده ی زیبا ترین جانوران
بر خاک و در آب
مرده ی آدمیان همه
از بد و خوب...
من آنجا بودم
در گذشته
بی سرود.
با من رازی نبود
نه تبسمی
نه حسرتی.
به مهر
مرا
بی گاه
در خواب دیدی
و با تو بیدار شدم...
"احمد شاملو"
19 مرداد 1359
از کتاب: ترانههای کوچک غربت
باتوبیدار...
زیبامثل تمام شعرهاشون
به مهر
مرا
بی گاه
در خواب دیدی
و با تو
بیدار شدم
مرسی از مطالبت توپه
خوش حال میشم به وبلاگم سر بزنی
سلام اقا نیما.میخواستم بگم خیلی وبلاگ خوبی داری.محشره.منم یه وبلاگ دارم .بهم سر بزن نظرتو بگو.اگه دوست داشتی خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.حتما بیا
منتظرم...
من می خواهم بدانم که، راستی راستی
زندگی یعنی این که توی یک تکه جا،
هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ!؟
یا این که طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد؟
صمد بهرنگی
از بهترین مجموعه شعر هاییی که خوندم، مجموعه ی "آیدا در آینه" احمد شاملو بود، اشعار احمد شاملو زیبایی خاص خودش را دارد، تنهاییِ نمناکِ همراه با بوی سیگار...
انتخاب خوبی بود...
+ Feeling: Phantom of the opera