جنگل سبز چشمانت
هیاهوی آهوی چموشی را به دستم داد،
تا ورق ورق از تو بنویسم...
و در بیشه زار آغوشت
سرمست از شهد لبانت،
بغل بغل واژه های معطر عشق را،
بچینم... به پایت ریزم
و تاجی از میخک های احساس،
بر پیچکِ زلف مُشکینت بگذارم
وه! که چه تربناک می شود،
نبض سرانگشتانم از واژه ی "تو"
از: زهره طغیانی
92/9/1
بیشتر اشعار در وصف دوست داشتنه.به فکر غمگین ها هم باشید!اشعار وصف جدایی دوری و غم هم قرار بدید
راستش زیاد با اشعار دوری و دلتنگی و غم و ماتم! میانه خوبی ندارم.![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
البته خب همیشه استثنا هم وجود داره
دلتون بی غم باشه پریسا خانم