تمام اتاق بوی تو را گرفته است
زیر سیگاری را
خالی می کنم
می شورم
اما هنوز هم دهانش
بوی آخرین بوسه را می دهد
پنجره را باز میکنم
پرده عطر تو را در اتاق دور می زند
و من آغوش تو را بیرون می آورم و
با دگمه هایش
فال می گبرم
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما می آمدی !
از: سمانه سوادی
به دلتنگی هایم قسم
تابستان هم میرود مثل تو
من می مانم و پاییزی که
یک صبح ناخود آگاه اتاقم را پر از برگ می کند.
بسیار زیبا
کاش می آمد و......
نمی رفت.
نه از خوابم
نه از بیداری ام !!!
نارمیلا
سلام عزیز وقتت بخیر.وبلاگ خوبی داری اگه دوست داری و مایلی شعرها و دلنوشته هامو بفرستم واست بذار تو وب.لطفا موافقت یا مخالفتت رو تو وبلاگی که گذاشتم بهم اطلاع بده ممنون .