کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دنیا را بغل گرفتیم

دنیا را بغل گرفتیم

گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد

خوابمان برد

بیدار شدیم

دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم!

 

"حسین پناهی"

نظرات 2 + ارسال نظر
فریبا چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ

افسوس! ای که بار سفر بستی

کی می توانم از تو خبر گیرم؟

گفتی به من که باز نخواهی گشت

اما چگونه دل ز تو برگیرم؟

دیگر مرا امید نشاطی نیست

زین لحظه ها که از تو تهی ماندند

زین لحظه ها که روح مرا کشتند

وانگه مرا ز خویش برون راندند

گر شعر من شراره آتش بود

اینک به غیر دود، سیاهی نیست

گر زندگی گناه بزرگم بود

زین پس مرا امید گناهی نیست

آری، تو آن امید عبث بودی

کاخر مرا به هیچ راها کردی

بی آنکه خود به چاره من کوشی

گفتی که درد عشق دوا کردی

چشم تو آن دریچه روشن بود

کز آن رهی به زندگیم دادند

زلف تو آن کمند اسارت بود

کز آن نوید بندگیم دادند

اینک تو رفته ای و خدا داند

کز هر چه بازمانده، گریزانم

دیگر بدانچه رفته نیندیشم

زیرا از آنچه رفته پشیمانم

خواهم رها کنم همه هستی را

زیرا در آن مجال درنگم نیست

در دل هزار درد نهان دارم

زیرا دلی ز آهن و سنگم نیست...

" نادر نادرپور "

شیما سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ق.ظ http://bluerey.blogfa.com/

تنها معجزه است که می­تواند تو را از خیال من برهاند.

تنها معجزه است که می­تواند نبودن­هایت را برایم تکراری کند.

تنها معجزه است که می­تواند عاشقانه­هایم را برای ابد از من بگیرد.

کاش هیچوقت معجزه­ای اتفاق نیفتد!

...

من به خیال خاطراتت هم قانعم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد