تن تو
معبد ستایش من است
که بابوسه هام
با چشم هام
با دست هام
به عرش می رسانمش.
دهان تو
کائنات زیباترین واژگان است
معبد وقار و ناز
خانه ی پرتقال و خرمالوست
با دست هام، خودم
پرتقال و خرمالو
به دهانت می گذارم
بانوی من!
بگذار رذیلت های حکیمانه
در روزنامه های زرد
از یاد برود
بگذار نسخه با باد برود.
لب های تو
وقتی اسم مرا صدا می کنی
چشمه ی زلال طبیعت است
آواز پر جبرئیل
گلخانه ی خدا.
"عباس معروفی"
لازم نیست مرا دوست داشته باشی من خودم تو را به اندازه هردومان دوست می دارم.(عباس معروفی)
به ما سر بزنید.
شعرهای معروفی را دوست دارم . ! ممنون !
سلام نیمای عزیز. خوشحالم که به شعرای جناب معروفی هم سری میزنی آخه ایشون از ریش سفیدها و صاحب ذوق هستن بین ما برو بچه های سایت
"شعر نو" و عاشقانه می سرایند و از عمق وجود. امیدوارم حال خودشون و دخترای گلشون همیشه خوب باشه مثل آسمون آبی
آمـــد امـــا در نگاهــش آن نوازش ها “نبــــــود…
چشــم خواب آلـودش را مســتى و رویــا “نـــبود …
لـب همــان لـب بود اما بوسـه اش گرمــى “نـداشـت ….
دل همــان دل بود اما مســت و بى پـروا “نبــــود…/
البته ناگفته نماند که از وبلاگتون دزدی هم کردم حلالم کنید
سلام. من کارمندم و هرصبح راس ساعت هفت که کامپیوترم رو روشن میکنم به اولین جایی که سر میزنم وبلاگ شماست. این برنامه ی روتینمه.
همیشه موفق باشید