باران بهانه بود تا تو را بیابم و عاشقانههایم را در زیر چترت رها کنم
چه باران زیبایی میبارد، امروز که چترت خانهام شده
و دستهای گرمت همراه همیشگیام
باران ببار... زیباتر از همشه ببار ... چترمان باز است
صدای قدم زدنمان زیر باران شنیدنی ست
ما با هم ریزش برگهای زرد را تماشا میکنیم
صدای خش خش برگها را میشنویم
ما با هم زمستان را تجربه میکنیم
تا با هم به بهار برسیم
باران، چترمان باز است... ببار
"شهره روحبانی"
و یاد اخبار هواشناسی افتادم
که لذت باران های بی هنگام را می برد
گفتی می آیی
و یاد تمام روزهایی افتادم
که بیهوده چتر برداشته بودم!
"لیلا کردبچه"
از مجموعه: "صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر" / انتشارات دفتر شعر جوان
--------------------------------------------------
پی نوشت:
شاعر این شعر را آقای "سینا علیمحمدی" نیز گفته اند! کدام درست است، نمی دانم!
یکی از منابع معتبر:
وبلاگ خانم مهدیه لطیفی، پست اسفند 1388