به دنبال پروانه ای
خانه را گم کرده بودیم
و به دنبالش
دنباله ی هم را...
،
نمی دانم چرا
حالا که افتاده ایم
به یاد هم افتاده ایم!
،
چرا همیشه
پل ها جدا می کنند
جاده ها
دور...
"معین دهاز"
تنها نگران این بودم؛
که به جستجوی تو
در دورترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی!
چه غمبار
وقتی نمی دانی
گم کرده ای
یا گم شده ای؟
"معین دهاز"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
سالها بعدِ رفتنت
هربار که از پنجره به کوچه نگاه می کنم
برایم دست تکان می دهی
با چمدانی که
همه چیز را بُرد
حتی همین کوچه را،
همین پنجره را،
چشم هایم را،
ادامه ی این شعر را...
"معین دهاز"