چه کسی کشت مرا!؟
همه با آینه گفتم، آری
همه
با آینه گفتم،
که خموشانه مرا می پائید
گفتم
ای آینه با من تو بگو
چه
کسی بال خیالم را چید؟
چه
کسی صندوق جادویی اندیشه من غارت کرد؟
چه
کسی خرمن رؤیایی گل های مرا داد به باد؟
سر انگشت بر آینه نهادم پرسان
چه
کسی، آخر چه کسی کشت مرا؟
که
نه دستی به مدد از سوی یاری برخاست
نه
کسی را خبری شد، نه هیاهویی در شهر افتاد!
آینه ،اشک
بر دیده به تاریکی آغاز غروب
بی
صدا بر دلم انگشت نهاد.
"سیاوش کسرایی"
(مسکو، فروردین ١٣٧٠)
تا عمق رخنه میکنه
برخاست صحیح است