تو را با یک بوسه
تو را با یک بغل انتظار
تو را با تمام دوست داشتن های زنانه ام
به سپیده دم خورشید می سپارم
تو را
به بوسه های مهتابی ات می سپارمت
تو را باید
به انعکاس صدای سکوت آینه سپرد...
با تو باید
فقط به لهجه ی گل های بهاری حرف زد
که در آستین های مردانه ات
پنهان کرده ای...
و من
تمام آغوشم
انتظار می شود
تا تو بیایی
و عطر صدایت را
از گرمای تمام تن تو
بو بکشم...
"علیرضا اسفندیاری"
از کتاب: جایی حوالی باران
برگرفته از کانال:
@baran_e_del