نگران نباش
بتهای این بتکده مقدسند
همشان را روزی مردی سرشته است
که دست بر اندام من کشیده است
دستانت را
به گلهای سرخ و وحشی آغشته کن
اندام مرا لمس کن
از من بتی بساز
که هیچ پیامبری آن را نشکند
من عاشق بوسه هایت هستم
مرا با بوسه ای بشکن!
"سهام الشعشاع"
(شاعر سوری)
ترجمه: بابک شاکر
وقتی نگاهم می کند بادام چشمت
دل را به یغما می بری با ، دام چشمت
تو قطره قطره می چکانی از نگاهت
من جرعه جرعه می خورم از جام چشمت
چون ماهی بیتاب ِ یک تالاب شیرین
غرقم درون برکه ی آرام چشمت
زیبا ترین تندیس شعرم ، وصف رویت
سرکش ترین اسب غرورم ، رام چشمت
انگار بر من وحی نازل کرده خورشید
وقتی به چشمم می رسد پیغام چشمت
محکوم تبعیدم به شهر دور عشقت
طبق همین قانون استعلام چشمت
"محمد علی رستمی"
لطفا از اشعار این شاعر نیز در وبلاگ وزین و ارزشمند خودتان بگذارید ... با تشکر / قریشی
سپاس خانم قریشی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
این شعر که زیاد به دلم ننشست. بیاد بیشتر از ایشون بخونم.
عالی بود