اگر سکوت
این گسترهی بیستاره
مجالی دهد
میخواهم بگویم سلام
اگر دلواپسی
آن همه ترانهی بیتعبیر
مهلتی دهد
میخواهم از بیپناهی پروانه
برایت بگویم
از کوچههای بیچراغ
از این حصار
از این ترانهی تار
مدتی بود
که دست و دلم
به تدارک ترانه نمیرفت
کمکم این حکایت دیده و دل
که ورد زبان کوچهنشینان است
باورم شده بود
باورم شده بود
که دیگر صدای تو را
در سکوت تنهایی نخواهم شنید
راستی در این هفتههای بیترانه
کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من
و این دفتر سفید
به گوشت نمیرسید؟
آخر این رسم و روال رفاقت است؟
که در نیمه راه رویا رهایم کنی؟
میدانم
تمام اهالی این حوالی
گهگاه عاشق می شوند
اما شمار آنهایی
که عاشق میمانند
از انگشتان دستم بیشتر نیست
یکیشان همان شاعری
که گمان میکرد
در دوردست دریا امیدی نیست
میترسیدم خدای نکرده
آنقدر در غربت گریههایم بمانی
تا از سکوی سرودن تصویرت
سقوط کنم...
"سید علی صالحی"
درود بر شما
خیلی زیباست این شعر جناب صالحی عزیز و پیشنهاد میکنم دکلمه زیبای این شعر را که توسط جناب علی ایلکا اجرا شده در وبلاگ خوبتون بگذارید .
http://ailka.blogsky.com
عالی بود
سلام و عرض ادب آقا نیما
سروده های بسیار زیبایی رو گلچین کردید. ممنونم بهترینها رو برای دوستان به اشتراک میگذارید.
مانا باشید
سلام،فک کنم این شعر زیبا از آقای یغما گلرویی باشه