آیدا؛
بگذار بی مقدمه این راز را با تو در میان بگذارم:
که من در عشق، بیش از هر چیز دیگر، بیش از لذت ها،
آتش و شور و حرارت آن را می خواهم ...!
بیش از هر چیز، شوق و شورش را می پسندم؛
و بیش از هر چیز، بی تابی ها و بی قراری هایش را طالبم ...
سکوت تو، شعر را در روح من می خشکاند !
شعر، زندگی من است.
حرف های تو مایه های اصلی این زندگی است ...
و مایه های اصلی این زندگی می باید باشد
"مثل خون در رگهای من... "
از نامه های "احمد شاملو" به آیدا
کتاب: مثل خون در رگهای من
وقتی بــاران
مرا در آغـوش تو
خیس می کند
به این می اندیشم
شعر چیزی نیست
جز اندوه چـشمان تـو ...
((محمد شیرین زاده))
به ناشناس ترین شیوه ی ممکن.. رد میشویم از شلوغ ترین پیاده روی شهر
چشم هایمان اما شبیه دو آشنای قدیمی برای رسیدن به هم جمعیت را کنار میزنند
ما با هم نسبتی عجیب داریم
شاید بودن از نوادگان زن و مردی
که قرن ها پیش
یک گوشه ی کشتی نوح
وقتی باران چشم های دنیا را گرفته بود
هم دیگر را بوسیده باشند!
مهسان احمدپور
من از عشق فقط عاشقانه هایش را می خواهم.
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
قیصر امین پور
فراموشت کرده ام
مثل کودکی که
میان کوچه پس کوچه های شهر
آواره است
و راه خانه اش را
گم کرده است!
مثل پیرزن عصا به دستی
که می گویند آلزایمر دارد
و همه ی گذشته اش را از یاد برده است!
فراموشت کرده ام
فقط
گاهی هنوز
نگرانت می شوم!
"مراقب خودت باش نازنینم"
سارا قبادی
سلام با ارزوی سلامتی و شادکامی و قبولی طاعات و عباداتتون
وبلاگتون همیشه عالی بوده و من همیشه مطالبتونو میخونم..
از نامه های احمد شاملو اگ میشه بیشتر بذارید..
ممنون میشم منو لینک کنید و به وبم سر بزنید .منتظرتون هستم..
موفق باشید دوست گرامی
سلام وبتون عالیه من همیشه به وبلاگتون سر میرنم...
به وب منم سر بزنید ...منتظرحضورتون هستم