«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
گاهی آنقدر بدم می آید که حس می کنم باید رفت باید از این جماعت پُرگو گریخت واقعا می گویم گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا حتی از اسمم، از اشاره، از حروف، از این جهانِ بی جهت که میا، که مگو، که مپرس! گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا، گوشه ی دوری گمنام حوالی جایی بی اسم، بعد بی هیچ گذشته ای به یاد نیارم از کجا آمده، کیستم، اینجا چه می کنم. بعد بی هیچ امروزی به یاد نیاورم که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست. گاهی واقعا خیال می کنم روی دست خدا مانده ام خسته اش کرده ام. راهی نیست باید چمدانم را ببندم راه بیفتم... بروم. و می روم اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم کجا...؟! کجا را دارم، کجا بروم؟
منم همیشه آرزوی فرار داشتم فرار از جماعت دوروبرم فرار از تنهایی ها از نشناختن ها از درک نکردن ها اما من زیر دست پدری بزرگ شدم که بهم یاد داد هیچوقت از خودم ضعف نشون ندم که حتی اگه کم اوردم نذارم کسی بفهمه من آرزوی فرار داشتم اما عاشق قدرت بودم ترجیح میدم با جنگیدن قدرتم رو نشون بدم نه با فرار ضعفمو....
سلام نیما جان. صبح به خیر داداش من یه سایت جدید ساختم در مورد حرف دل یعنی شعر و شاعری و کلام نابه. اگه دوس داری و افتخار میدی خبرم کن تبادل لینک کنیم. وبلاگت خیلی خیلی خوبه. خداییش جدی میگم موفق باشی
لیلا
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1394 ساعت 09:55 ب.ظ
منم همین حسو دارم گاهی
شهریار
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1394 ساعت 06:14 ب.ظ
همه از رفتن صحبت می کنند در این باغ همه کوله بارشان را بردوش دارنند. بس چه کسی باید شکوفه دهد. بس چه کسی باید اشیانه پرستو ها را از رهن بیرون اورده باشد. باشد هر که دلش خواست برود از این سبزینگی همین که نامم بهار است. برای هفت پشت این باغ کافیست.
نازنین
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1394 ساعت 05:07 ب.ظ
و من همچنان حیرتزده ماندهام که با عاشقانهترین کلمات خود به کجا بگریزم . سیدعلی صالحی
لایککک
منم همیشه آرزوی فرار داشتم
فرار از جماعت دوروبرم
فرار از تنهایی ها از نشناختن ها از درک نکردن ها
اما من زیر دست پدری بزرگ شدم که بهم یاد داد هیچوقت از خودم ضعف نشون ندم که حتی اگه کم اوردم نذارم کسی بفهمه
من آرزوی فرار داشتم اما عاشق قدرت بودم
ترجیح میدم با جنگیدن قدرتم رو نشون بدم نه با فرار ضعفمو....
درود بر شما و پدر بزرگوار
سلام
حیفم آمد به خاطر اینهمه شعر زیبا یکبار تشکر نکنم ازشما
من هر روز این صفحه رو میخونم
همچنین از لینک های بسیار نابتون هم ممنون.
ماه از دریا عبور می کند
بی آنکه دامنش نمی - بردارد
ابر از میان دره ها می گذرد
بی آنکه سنگ از سنگ تکان بخورد
و تو از خیال من
چون ابر آرام
چون ماه زیبا... اما
آتشم می زنی
آتش...
ف.ش
سلام . زنده باشید
سپاس از لطف شما
سلام نیما جان. صبح به خیر
داداش من یه سایت جدید ساختم در مورد حرف دل یعنی شعر و شاعری و کلام نابه.
اگه دوس داری و افتخار میدی خبرم کن تبادل لینک کنیم.
وبلاگت خیلی خیلی خوبه. خداییش جدی میگم
موفق باشی
منم همین حسو دارم گاهی
همه از رفتن صحبت می کنند در این باغ
همه کوله بارشان را
بردوش دارنند.
بس چه کسی باید شکوفه دهد.
بس چه کسی باید
اشیانه پرستو ها را از رهن بیرون اورده باشد.
باشد هر که دلش خواست برود از این سبزینگی
همین که نامم بهار است.
برای هفت پشت این باغ کافیست.
و من همچنان حیرتزده ماندهام که با عاشقانهترین کلمات خود به کجا بگریزم .
سیدعلی صالحی
من را مثل تاریکی
در چمدان کوچک ات جا بده
یا مثل تکه ای از روشنایی
بگذار گلوبندت باشم
من را
مثل شعری کوتاه
با باغ های میوه و ذره های چرخان نور
در دهانت آب کن
تو باید
همان پنجره ی بدون قاب باشی
که اصالتش به خورشید می رسد
- فرناز خان احمدی-
شعر زیبایی هست و من هم دوستش دارم
فکر کنم هنوز منتشرش نکردم. این شعر و چند شعر دیگه از خانم خان احمدی در نوبت انتشار هست