با نامه های کاغذی ام
کشتی می سازم
ده ها کشتی بادبانی کوچک !
رهایشان می کنم
به همان رودی که می رود
به سمت خانه ی تو !
فقط ترسم از این است
پیش از آنکه نامه هایم را بخوانی
کشتی هایم غرق شوند !
"دیهور انتهورا "
از کتاب: روح من پر کشید
برگرفته از وبلاگ:
من این خیابان را زیاد با تو قدم زده ام
روزی که می آیی
از چنارهای کنار خیابان بپرس...
چند بهار...!؟
چند زمستان...!؟
چند پاییز...!؟
من این خیابان را با تو تنهایی قدم زده ام...
چرا اینجا آیکون گل نداره ؟
یه عالمه گل تقدیمت
بله، نداره متاسفانه که من هم تقدیم به شما بکنم :)
*من کنت مولا فهذا علی مولا*
عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی
دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی
جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی
دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی
غدیر روز اثبات امامت ائمه طاهرین (علیهم السلام) و تجدید بیعت با مهدی (عج)
بر شما مبارک[گل]
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن آن نمی دیدی ...
سلام بروزم
دل به تو دادم که به خونش کشی ؟
خون بکنی تا به جنونش کشی ؟
دل به تو دادم که فریبش دهی ؟
کوهی از اندوه نصیبش دهی ؟
دل به تو دادم که حرامش کنی ؟
آهوی سرگشته به دامش کنی ؟
دل به تو دادم که بسوزانی اش ؟
جامه ای از درد بپوشانی اش ؟
دل به تو دادم که هوایی کنی
بال و پرش چیده و راهی کنی ؟
دل به تو دادم که خرابش کنی؟
تشنه به آغوش سرابش کنی ؟
دل به تو دادم که زمینش زنی
آتش سوزنده به دینش زنی ؟
دل به تو دادم که چنین باختم
خرمن آتش به دل انداختم
پس بده این خون شده ی خسته را
این صدف خالی بشکسته را
نیست دگر در صدفش دانه ای
سنگ شده در کف دیوانه ای
بتول مبشری
سلام خواننده خاموش که گاهی با سبدش میاید و کلی هم همراهش میبرد را در این روز متفاوت پاییزی پذیرا باشید.ببینم می توانم در دل این تفاوت ِ تفاوتی شگفت انگیز بیافرینم!
سلام خانم مهندس.
قدم شما روی چشم