سوگند یاد می کنم
که بر فراز تمام بلندی های آسیایی
به رکوع در آیم
برای پرستش تو…
…
آه ای شب! دعایم را قبول کن
ای خداوند
مرا بشنو
محبوبم را در دشت ها بکار
و ریشه کن اش مکن
تمام روزگاران نیامده را به عمرش بیفزای
تمام عمر مرا به او ببخش
برگ های خرمش را جاودانه کن
عطرش را پراکنده مساز
خیمه گاهش برافراشته باشد
و بلندایش در دسترس گنجشکان.
درهای خانه اش گشوده باشد
تا امید در بیابان ها سر بر بالین نگذارد.
خداوندا
برف های سالیان ببارند بر او
او که جدایی ها را سامان می دهد
خداوندا
ستاره ی چشمانش را پاسبان باش
که هر آنچه تولد در آن چشم هاست…
"انسی الحاج"
ترجمه: سودابه مهیجی
که هرآنچه تولد....................
زیباااا