دیگر
دلیلی برای گریختن نیست
بیا
و پایت را از هر چه سایه است پس بگیر
بگذار
تن تو نیز اعتراف کند
که
پای رفتن از منحنی های تنم را
عمریست
ندارد..
من
به خانه باز گشته ام
به
کنج خلوت خیال تو
و
آنقدر با شعرهای ناگفته ام
کلنجار
می روم تا بیایی..
فردا
که آمدی
تنها
برایم دو بازو بیاور
مردانه
همین
برای جنون من کافیست
تا
بی هوا
دوباره
به آغوش تو باز گردم..
(شعر از: وفا)
پی نوشت: خانم "وفا" از دوستان قدیمی بنده بودن در سایت کلوب. فکر کنم سال 91 بود که ایشون این اشعار رو اونجا آپ میکردن و من در آرشیوم سیوشون میکردم. مدتیه که ازشون بیخبرم. فکر کنم وفا اسم مستعارشون بود. در هر حال، خانم وفا ی عزیز، اگر روزی گذرتون اینجا افتاد بگید تا اگر لازم بود این اشعار زیبا رو با نام و امضای واقعی شما منتشر کنم. با سپاس
سلام
ممنون از پی نوشت
ممنون از وبلاگ قشنگتون اولین باره کامنت میذارم تو یه وبلاگ چون جدااستفاده می کنم از مطالبش
ساعت 5 صبح من همچنان دارم میخونم جملات وبتو
راستشو بخوای بیشتر این شعرارو برا دوستام کامنت میکنم و اونا هم از خوندنشون لذت میبرن متشکرم نیما جان خودم هم با غزلی آپم وقت کردی پیش منم بیا خوشحال میشم...
سلام. خسته نباشی نیما جان. میخوام یه اعترافی بکنم .. من تا به حال سایت شعر به زیبایی و با سلیقه ای سایت شما نرفته بودم تو عمرم... ممنونم :)
سپاس آقا جواد
لطفت مستدام
آقا نیما اهنگاش خیلی ...
فکر کنم به کلا وب شما نخوره
آره قبول دارم. بعضی آهنگاش خیلی همون سه نقطه اس!
خب خوبیش اینه که کنترلش دست شماست. اگر نخواستی میتونی اصلا پلی نکنی
صبوری چرا کنیم؟
دیگر دلیلی برای گریختن نیست
بیا و پایت را از هر چه سایه است پس بگیر
بگذار تن تو نیز اعتراف کند
که پای رفتن از منحنی های تنم را
عمریست ندارد..
من به خانه باز گشته ام
به کنج خلوت خیال تو
و آنقدر با شعرهای ناگفته ام
کلنجار می روم تا بیایی..
فردا که آمدی
تنها برایم دو بازو بیاور
مردانه
همین برای جنون من کافیست
تا بی هوا
دوباره به آغوش تو باز گردم..
لایکککککککککککککک
نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی! حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی! نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی! صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است! فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام