این دود سرشت
ابر بر پشت
هنگام که نیل
چشم دریا
از خشم به
روی می زند مشت
زان دیر سفر
که رفت از من
غمزه زن و
عشوه ساز داده
دارم به
بهانه های مانوس
تصویری از او
بر گشاده
لیکن چه
گریستن چه طوفان؟
خاموش شبی
است هر چه تنهاست
مردی در راه
می زند نی
و آواش فسرده
بر می آید
تنهای دگر
منم که چشمم
طوفان سرشک
می گشاید
هنگام که
گریه می دهد ساز
این دود سرشت
ابر بر پشت
هنگام که نیل
چشم دریا
از خشم به
روی می زند مشت.
"نیما یوشیج"
+ با تشکر از خانم سارا
-----------------------------------------------------------
+ دانلود این ترانه با دکلمه احمد رضا احمدی و آواز زنده یاد محمد نوری
عالی است
سلام...با این شعر رفتم به سالهای ترد نوجوانی و سال اول دبیرستان ، وقتی که دبیر ادبیاتمون موضوع کار کلاسی منو شعر نو انتخاب کرد و من با نیما و شعر نو اینطوری آشنا شدم...چه فلاکتی کشیدم واسه پیدا کردن نقدهای شمیسا به شعرهای نیما و این شعر به خاطر ریتمی که داشت اولین شعر نیما بود که رو حافظه ام ثبت و ضبط شد. مرسسسسسسسی
ای دوووووووررررره
دوره دبیرستان شما هم که هنوز کاغذ اختراع نشده بود،
پاپیروس بود، درسته؟