باید خیال
بافت روزها را
و شب ها را
پس انداز کرد
هیچ شمعی دل
به باد نمی بندد اگر مجبور نباشد
و هیچ ابری
نمی بارد
اگر ذائقه
زمین عوض شود
اتفاق یعنی
یک نفر پنجره را باز بگذارد
و لک لک ها
کودکان را به خانه شان برسانند
یعنی یک مادر
خودش را به دنیا بیاورد
از آسمان
فرشته ببارد
و درختان
گمان کنند بهار شده است
آری
آدم ها هم
گاهی می توانند آدم باشند.
"میلاد کاشانی"
چه خوب که میلاد رو اینجا هم میشه خوند...
ziba bod
نیمای خوبم...
وقتی مهرت رت در وبلاگ می خواندم نمیدانستم باید چگونه تو را سپاس گفت...
و وقتی اینجا نام خودم را دیدم در کنار نام های بزرگ و این هدیه های غرور آفرین و افتخاری که ارزانی ام داشتی،انگار خوب باشم...خوب تر باشم...اینکه چون تویی که خوب می بیند و زیبا و زیاد می داند از شعر مرا قابل بداند باعث افتخار است...
زیاد از تو ممنونم...زیاد...
تو خوبی و خوب می بینی..
بابت تمام مهرت سپاس و سپاس و سپاس...
سلام
شعر و قلم شما زیباست و لایق آقا میلاد
سپاسگزارم