تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من بوسه ای را می شناسم
که باید به خیابان رفت
و آن را از دنج ترین کنج کوچه ها دزدید
شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من دریایی را می شناسم
که عمقش به اندازه ی جیب های ماست
من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است.
"صبا کاظمیان"
سلام
اشعار زیبا و لطیفی دارید
من لینکتون کردم
اگه مایلید منو با عنوان یاس لینک کنید
سلام جناب نیما
بسیار سپاس از اشعار نرودا.
شعرهایی از نرودا به مترجمش اشاره نشده، اگه ممکنه نام مترجم یا منبع رو بفرمایید. برام مهمه.
خیلی ممنون
کنارم بمان ..
دیگر ، تجسم خوشبختی
خوشبختم نمی کند ..
...
مسیح هم برایم
اشک می ریزد
اینگونه که مصلوب توام ..
...
تو
بی دلیل می روی
من
با هزار دلیل ، می میرم
...
خورشید نام دیگر توست
وقتی از پشت ابرهای دلتنگی
طلوع می کنی ...
...
دستم را بگیر
در امتداد انگشتانم
برایت خانه ساخته ام ..
...
مغرب و مشرقش مهم نیست
تو فقط طلوع کن
خورشیدم !
...
خیالت راحت ..
بعد از تو عشقم را به پای باغچه ریختم
تا هر سال که گل میکند
عاشق تر شوم ..
...
برای آمدن
این پا و آن پا نکن
پاهای خسته ..
بهانه می شود
نیایی ..
...
مثل ماهی میان حوض شکسته
بالا پریدنم از شوق نیست
جانم به لب رسیده ..
...
لیلی می شوم
مجنون نمی خواهم
فقط ..
گاهی دوستم داشته باش ..
...
هیچ چیز غم انگیز تر از ندیدن تو نیست
این را تمام پنجره ها
می دانند ..
{ نگار الهی }
سلام نیما جون.خیلی وبلاگ خوبی داری.واقعا وبلاگ باحالیه.به وبلاگ بنده حقیر هم بیا و نظرتو بگو اگه خواستی خوش حال میشم با هم تبادل لینک کنیم.ممنون منتظرت هستم...
من دنیایی را می شناسم
که با یک بوسه
در دنجترین گوشه ی دریا
اتفاق های عاشقانه ی کوچک می سازد.
این الان شعر بود یا یک خاطره خوش از یک روز...