بعد
از انتظار طولانی آسمان و تنگدستی زمین و سالهای ترس
برای ملامت
سقف های کوتاه و دلجویی چلچله های فروردین
به ملاقات تو
آمدم!
تا نامم را،
دلم را و واژگانم را به تو بسپارم...!
عرق پیشانیام
را بگیر
می خواهم دو
زانو در برابرت بنشینم
و تا حریر
پیراهنت را شاپرکها بیرون می آورند
دستی به
گیسوانت فرو برم
میان خنده
های تو ،
قرص ماه و کودکان بذر و بالهای شانه به سر آواز
می خوانند
تو، تمام آن چیزی هستی که من
به خواب دیده بودم
تو، دانه ی
خورشیدی ، مهربانی انگور
و من ، بی
آنکه ناخنهایم را به گاوآهن ببندم زمستان را سرافکنده خواهم کرد
تو صدایم
می کنی و پیراهنم پر می شود از بهــار...
من که همه
عمر، آسمان را به تردید نگریسته بودم
حالا می خواهم
چایم را در کهکشان شیری بنوشم
حبه ی قندی
تعارفم کن
این اتفاق
عجیب که در جان من افتاده است
خواب باغ را
در تاریکی هم سبز می کند...
"محمد رضا رحمانی"
برگرفته از وبلاگ:
----------------------------------------------------
دانلود دکلمه زیبای این شعر با صدای شاعر
از قطعات آلبوم "دلواپس تو نیستم" / آهنگساز: پیروز ارجمند / تنظیم: مانی رهنما / سال 1385 / ترک 12
+ با سپاس فراوان از خانم مریم نوربخش برای ارسال فایل صوتی
--------------------------------------------------------
پی نوشت (9 مهر 1392):
بین تمام شعرهایی که اخیرا خواندم و پست کردم (نمی تونم بگم از کی اما حداقل چند روز اخیر) از هیچ شعری به اندازه این شعر لذت نبردم و به دلم ننشست. دست مریزاد به آقای رحمانی.
----------------------------------------------------
پی نوشت مهر 1402:
بیوگرافی کوتاه از محمد رضا رحمانی:
محمد رضا رحمانی، زاده اسفند سال 1331 تهران. نویسنده، ویراستار، شاعر بازیگر و ترانه سرا.
آثار و کتابهای چاپ شده:
"بانوی اردیبهشت" / انتشارات همگام / 1375
"دانستن این همه سکوت" / انتشارات پاکان / 1377
"بانوی اردیبهشت و غزلی ناتمام" / انتشارات دنیای هنر / 1380
آلبوم صوتی "دلواپس تو نیستم" / با صدای محمدرضا رحمانی / آهنگ ساز دکتر پیروز ارجمند / تنظیم: مانی رهنما / 1385
و آثار بسیاری در قالب کتاب کودک و کتاب علمی و ترانه تیتراژ سریال های تلوزیونی مانند تب سرد.
نگاه جناب رحمانی، به جایگاه روشنی و تاریکی، بهار و پاییز، خیر و شر، برام بسیار دلچسبه، بارها و بارها از گوش دادن صدای دلنشین ایشون با چنین شعرهای فوق العاده ای لذت بردم.
شاعر : محمدرضا رحمانی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شاعر این شعر پبلو نروداست ، نیست ؟
خیر
اشعار از محمد رضا رحمانی ست
اتفاقا من هم در ذیل یکی از اشعار همین حس و همسن نکته را بیان کردم که اشعار رنگ و بوی اشعار نرودا را دارد.
عالی بود
سلام
شعر که زیبا بود
در حال دانلود دکلمه ها هستم
امیدوارم شبمو شاعرانه کنه این دکلمه ها
واقعا عالی بود هر دو دیکلمشونو دانلود کردم َ مرسی
در طول این سالها وبلاگای زیادی رو خونده بودم.منتها هیچ کدومشون من از شب تا صبح بیدار نگه نداشته بود.این وبلاگ واقعا تحسین برانگیزه.ممنون بابت این سلیقه ی بی نظیر...
دو شاعر به نام محمدرضا رحمانی داریم. شاعر این شعر، متولد 1350 است و دوبیتی و شعر نو میسراید
بله در این مورد هم شما درست میفرمایید.
شاعر شعر ــ اگر اشتباه نکرده باشم ـــ محمدرضا رحمانی است. در آلبوم «دلواپس تو نیستم» (به آهنگسازی پیروز ارجمند) این شعر و اشعار دیگر شاعر تکلمه شده است.
بله طبق جستجوی گوگل، ظاهرا مانی رهنما، سال 85 ترانه و آلبومی ارائه کرده اند با عنوان «دلواپس تو نیستم» با اشعار و دکلمه محمد رضا رحمانی.
من این ترانه رو گوش ندادم. اگر شما گوش دادین و شعرش همین شعره، پس حق با شماست.
اگر ترانه مورد نظر رو دارید ممنون میشم برای بنده میل کنید.
سپاس
جای دلنشینیست ...
در انتظار زیباییهای بیشتر ..
لحظه هات به کام
کاش دل نویسی هم داشت این وب
دوستی ایمیلی فرستادند با این مضمون:
«شاعر شعر «تو تمام آن چیزی هستی که ...» ــ اگر اشتباه نکرده باشم ــ محمدرضا رحمانی است. این شعر و اشعار دیگر این شاعر در آلبوم «دلواپس تو نیستم» دکلمه شده است.»
پاسخ:
در این مورد من اطلاعی ندارم. سرچ کردم و چیزی در تایید این فرمایش شما پیدا نکردم! یعنی سایتی و یا وبلاگی نیافتم که این شعر را به اسم آقای محمد رضا رحمانی (مهرداد اوستا) ثبت کرده باشند.
اولین پر که در آمد
انکارش کردم
گفتم اشتباهی شده است
قرار نیست پرنده باشم
دومین پر را پنهان کردم
ترسیدم نکند شکارچی ها
خیالات برشان دارد
سومین پر ...
قیچی را برداشتم
من
برای پرواز
نیازی به بال ندارم
می خواهم
تنها روی زمین
راه بروم.
مرتضی پاشا
زندگی پاگرد می خواهد
زندگی پاگرد می خواهد
نفس که کم می آورم
کار و زندگی ات را بگذار برای فردا
دلت را به دلم بریز
بغلم کن
نفس که کم می آورم
بیا برویم
کافه ای کشف کنیم
بگوییم "ترانه های جنوب"* بگذارد برایمان
و حالا که معماهای جهان حل نمی شوند
شیر را در فنجان
خودم را در نگاهت
حل کنم
پا نمانده است
پیر شده اند آرزو هایم
زندگی به وقت های بی پایی
هم پا های بیشتری
پاگردهای بیشتری می خواهد
بغلم کن
( مهدیه لطیفی )