کنار این همه مهمان
چقدر تنهایم!؟
وقتی
میان این همه ناخوانده
کفش های تو نیست ...
"اصغر معاذی"
برگرفته از وبلاگ شاعر:
http://www.maazi.blogfa.com/9101.aspx
پ.ن: مشابه (بخوانید کپی) این شعر را در صفحه آقای ناصر رعیت نواز در سایت "شعر نو" بخوانید: اینجا
تاریخ درج شعر در وبلاگ آقای معاذی فروردین 91 هست و در صفحه آقای رعیت نواز حدود تابستان سال 91. البته متاسفانه پای شعر در سایت شعر نو تاریخ ندارد!! و تاریخ حدودی را می شود از کامنت های زیر شعر فهمید.
البته من اصراری ندارم که بگم حتما آقای رعیت نواز کپی کرده. تاریخ ها همیشه هم واقعیت رو نمیگن. شاید قبل تر آقای رعیت نواز جایی این شعر رو منتشر کرده باشن. اما مسلمه که بالاخره یکی از دیگری کپی کرده است. خسته نباشن!
درود عالی بود
سلام
جالب بود
این شعر ناصر نیست ببین مال معاذی هس
کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست
اصغر معاذی
اصلاح شد. ممنون دوست عزیر
سلام.متن زیبایی بود و در عین حال غم انگیز........
منو یاد خاطره ای انداخت.
مستدام باشی
تو نیستی و دلگیر تر از
تمام مترسک های بی مزرعه ام...
تو نیستی و
باران,
بی چتر و با چترش
بی معنیست!!!...
تو نیستی و
درگیرم
با عصر جمعه هایى
که به تمام روزهای هفته
سرایت کرده اند!
تو نیستی و
دلتنگم...
کپی ؟؟!! اونم خانوما ؟؟!! چه حرفیه نیما جان ....نگین از این حرفاااا
بسیار زیبا .. درود
این روزها
جای دو نفر در من خالی است
من که بی تو هیچم
و تویی که
هیچ وقت نیستی.
:: ناصر رعیت نواز ::
سلام؛خیلی قشنگه؛لذت بردم م م
ذلتنگی ...
نام دیگر اینروزهاست
وقتی از این همه رهگذر
یکی ...تو نیستی
( شبیه نیستن ؟ )
آفرین به این حافظه!
بله شبیه هستن و شعر خانم دستاران بنظرم خیلی پخته تر و زیباتره.
شعر آقای رعیت نواز هم قشنگه البته، حتی اگر کپی باشه! و یا شبیه باشه و یا ...
اصلا از کجا معلوم که خانم دستاران از رو دست آقا ناصر کپی نکرده باشه! هان!!؟؟