و تو مرا با روحانیت شانههایت میپرورانی
و من قالب
زیبای تو را در جاودانیترین جای قبلم، جاودانی میکنم
از اینکه
روزگار تیره است و شب ما تیره است، باک نداریم
من به فروغ
تن اندوهگین تو مینگرم
و تو به آتش
بازی قلب من خیره میشوی
سرتاسر این
پهنه درد پر از سکوت است
فقط قلبهای
ما است که میخواند
در کنار رودی
از مرگ به زندگی میاندیشم
"بیژن جلالی"
برگرفته از وبلاگ: چشم من... قلب تو
درکناررودی از............
عالی بود
سلام دوستم . اگر با تبادل لینک موافق بودید خبرم کنید چون واقعا از وبلاگتون لذت می برم
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
چقدر... " سید علی صالحی