به
ساعت نگاه می کنم
حدود سه نصف شب است
چشم می بندم که مبادا چشمانت را
از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سو سوی چند
چراغ مهربان
و سایه ی کشدار شبگردان خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پَرم، چون کودکی ام
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری، از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سال هاست که مرده ام...!
"حسین پناهی"
------------------------------------------------------------
+ دکلمه این شعر زیبا با صدای زنده یاد حسین پناهی: اینجا
این شاهکار واقعا عالیه
واقعا شعراش عالیه...ی چیز خیلی یشتر از عالی
ازتون ممنونم بابت انتخابای یکی که دارین
اینجا رو خیلی دوس دارم