که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یکنفس
پُر کن به هم نگذار لبها را
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را
به جا آور رها کن مستحبها را
دلیلِ دلخوشیهایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید
چنین باشد؟ نمیفهمم سببها را
بیا اینبار شعرم را به آداب تو میگویم
که دارم یاد
میگیرم زبان با ادبها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم
یک دم نگاهی کن عقبها را
"زنده یاد نجمه زارع"
فوق العاده ست
از خوندنش لذت بردم
مسیر طول و درازی ست اندیشیدن به تو.
سالها طول میکشد خاطراتت را قدم بزنم
و دوباره لبخندهایت را با دل سیر بدوم.
آه، ای زیبا!
کاش میشد نبودنت را میانبر زد!
(بهرنگ قاسمی)
چه زیبا سروده نجمه زارع . !
ه دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
عالی ی ی
خیلی قشنگ و زیبا