و مادرم میگوید:
دعا !
و من خوب میدانم
که زیباترین
تعریف خدا را
فقط میتوان
از زبان گلها شنید ...
"حسین پناهی"
---------------------------------------------------------
دفتر عشق:
من تو را میخوانم... و همین ساده ترین قصهی یک انسان است.
زیبااا
دست ھایت مال من؟
با دست ھای من بنویس
با دست ھای من غذابخور
با دست ھای من موھایت را مرتب کن
فقط دست ھایت را از تنم برندار...
عباس معروفی
خیلی قشنگ بود
عالی بود. وقت کردی به ماام سر بزن اصفهانی بازی در نیار[خنده][چشمک][بدرود]
سلام...
چند وقته خبری ازتون نیست.
دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟
ع. معروفی
زیبا بوووووود بسیار زیبا.
گاهی میام فقط وبلاگتو باز میکنم که موزیکش پخش بشه
خیلی دلنشین هست
سلام...هر روز به وبلاگ تو سر میزنم ..ممنونم...یه انتقاد دارم اهنگ وبلاگ خیلی یکنواخته ...میشه عوضش کنید
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود
بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود
کاظم بهمنی
مرسی از حضورتون...
فراموش نکن
من برای به دست آوردنت؛ دلی را به دریا زدم که از آب میترسد